میتراییک،آلفا،شعر

ساخت وبلاگ
عنوان:پدیدآورندگان:چکیدهواژگان کلیدیمقدمهتنهنتیجه گیریفهرست منابع. شعر و موسیقی در ایران باستان.موسیقی در دوران هخامنشی ی . ربط شعر باموسیقی.گاس و دستگاه(دست گاس).شعر پیش از زرتشت و ریگ ودا.سرود های میترایسمی. اوزان اشعار گاثاها و ریگ ودا.اصطلاحات شعری ایران باستان.شعرهای عرفانی گاسا ها و یشت ها .صابئیان، مغتسله و مهرپرستی.شعر دوران ماد.شعر دوران اشکانی.شعر دوره ی ساسانی.اشعار مانویپهلویات اشکانی - ساسانی.دگردیسی شعر و ترانه پس از حمله ی اَراب:بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی/می خواند دوش درس مقامات معنوی.اشعار مانی: انگدروشنان 1-8.هویدگمان 1. مانی.شعرهای هجایی تا دوبیتی.سرودهای خسروانی.اوزان فهلویات.اوزان عروضی شعرهای پس از تاخت اَرب و گمخویشی های وتنی و واژگانی.ترانه و تصنیف های فهلوی.ترانک و دوبیتی و رباعیات لری- کردی.اشعار خورآسانی و تبورستانی (فهلویات)پس از اسلام.زاگرس ، بانک ترانه های فهلوی و نوخسروانی هاپیشینه موسیقی جغرافیای بختیاریعلی رغم اینکه موسیقی بختیاری غنی می باشد اما موسیقیدانان آن جغرافیا متاسفانه هنوز به تدوین اثریا آثارجامعی از موسیقی مان نپرداخته اند امید است این مهم روزی انجام پذیرد.اکنون مردمان کرد وسایرایلات واستان ها به تدوین پیشینه ی موسیقیایی خویش پرداخته وگاه به تعمد ویا نادانسته موسیقی ایلات واستان های دیگر را زیر مجموعه ی موسیقی خود قرار می دهندامیدوارم موسیقیدانان لر نیز با کلاسه نمودن پیشینه ی موسیقی غنی خود نقاط مبهم را برطرف نمایند .در دایره المعارف کردی درقسمت معرفی موسیقی کردی آمده است :«دستگاه های موسیقی کردی : دستگاه های خسروانی که آن را به باربد نسبت می دهند گوشه ها و راه ها وردیف های فراوانی داشته وهرگوشه ی آن در زمانی به مناسبتی خاص ساخت میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 27 اسفند 1402 ساعت: 18:39

بررسی سرنوشت برادر نیما یوشیج بر اساس اسناد محرمانه شوروی؛ماجرای شعر "تو را من چشم در راهم" چه بود؟/ ماجرای تلخ برادر نیما یوشیج که قربانی سرکوب‌های خونین استالین شد"تو را من چشم در راهم"، از اشعار زیبای نیما یوشیج، شاعر بلندآوازه ایرانی است که در انتظار دیدار دوباره برادر خود "لادبُن" سروده است. برادری که در شبی بارانی در ساحل رود ارس با او خداحافظی کرده و راهی سرزمین شوراها می شود، غافل از آنکه این آخرین دیدار آنها خواهد بود. نیما تا پایان عمر چشم به راه برادر ماند و سالها گذشت تا مشخص شد "لادبُن" قربانی سرکوبهای گسترده و خونین استالین شده است.گزارش کامل درباره ماجرای رضا اسفندیاری را در دیدبان ایران بخوانید.به گزارش سایت دیده‌بان ایران؛ "تو را من چشم در راهم"، از اشعار زیبای نیما یوشیج، شاعر بلندآوازه ایرانی است که در انتظار دیدار دوباره برادر خود "لادبُن" سروده است. برادری که در شبی بارانی در ساحل رود ارس با او خداحافظی کرده و راهی سرزمین شوراها می شود، غافل از آنکه این آخرین دیدار آنها خواهد بود. نیما تا پایان عمر چشم به راه برادر ماند و سالها گذشت تا مشخص شد "لادبُن" قربانی سرکوبهای گسترده و خونین استالین در غربت شده است.شراگیم یوشج، تنها فرزند نیما در گفتگویی درباره عموی خود اینچنین گفته است: "لادبُن تنها برادر نیما و دو سال از نیما کوچکتر و نامش رضا بود، اما نیما او را لادبُن صدا می‌کرد. لادبُن سرپرست گروه پنجاه و سه نفر بود که به روسیه رفتند و تمامی آن‌ها به فرمان استالین کشته شدند. مادرم عالیه خانم تعریف می‌کرد یک شب وقتی که شام را خوردیم لادبن گفت باید بروم، سه نفری به طرف رودخانه ارس، مرز مشترک ایران و روس رفتیم. شب بود و تاریک و سیاه، به کناررودخانه رسیدیم، دو بر میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 31 تاريخ : يکشنبه 27 اسفند 1402 ساعت: 18:39

مگر می شودچای باشد و تورا از یاد برده باشم؟!آخرین بارچندتا از مژه هایم در کارون افتادو شاهپر فاخته ایبر کاکل بلوطی افشان نشست!"هورآورکی" بر نرمای خیالم گذر کردکه مگر می شود به تو فکر نکرد؟!به کبریتی که بر من کشیده ای سوگنداین منم که خاکسترترین ابرها را به آسمان می داده ام تا هر وقت دل اش گرفتبر دشت های سوسن و نرگس زارانگریوه آغازد!.......................................................................هَورآورک: havar.āvarak. خبرآورک. در بختیاری ،قاصدک را گویند که در دست گیرند به آرامی و آرزو کنند برای آنکه "هورآورک"برود تا بهترینِ عزیزانشان را خبر دهد تا بیاید! میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 42 تاريخ : يکشنبه 27 اسفند 1402 ساعت: 18:39

۳۳۱.تبدیل گزارش به شعرکوهن در کتاب ساختار زبان شاعرانه مثال زده است که اگر خبری از روزنامه را همچون شعری آزاد تقطیع ،کنیم واژگان بار و معنای اخباری خود را از دست میدهند و «معنایی» - شاعرانه مییابند دیروز در بزرگراه /هفتم یک سواری که با سرعت صد میراند با درختی تصادف کرد و چهار سرنشین آن همه کشته شدند ۱۱ در این بازی زبانی «تازه حادثه تبدیل به یک تراژدی» «نمونه شده :است واژه ی دیروز معنای تازه ای یافته است و به رشته ای از دیروزهای ،محتمل به زمانی فراتر و مهمتر از یک روز خاص تبدیل شده .است بزرگراه هفتم محل رخداد فاجعه و ظهور تقدیر شده است، تصادف کرد» و «کشته شدند چونان کنشهای تراژیک نمایان شده.اند عدم توضیح بیشتر، لحن بی تفاوت خبر به «شعر» معنایی مبهم و رازآمیز داده اند درخت شاید همچون حضور واقعیتش به چیزی ،رمز،آمیز ابزار تقدیر و ،نیستی بدل شده .است خبر کشته شدند معنایی ژرفتر و درد بارتر از یک خبر ساده ی روزنامه یافته است پس رشته ای از واژگان که همنشینی آنان به گونه ای تعمدی محصول همآوایی واج شناسیک و بر اساس قاعده های شاعرانه و ادبی نبوده است در بنیان دو) بازی متفاوت زبانی توانسته حالت یک شعر را به خود .بگیرد در بیان روزنامه نگارانه زمان و مکان مشخص هستند اما در بیان شاعرانه دیروز بیرون زمان است و بزرگراه معنایی بیش از مکان دارد درخت حضوری نمادین یافته است و در مرکز حادثه ای که به مرگ منجر شده قرار گرفته است. شعر از بیان واقعیت دور شده و به موردی غیر شخصی و تجریدی تبدیل شده است هنگامی که رنه ولک از نورتروپ فرآی انتقاد میکند که بنا به روش تاویل اسطورهای او حتی گزارش یک ماهیگیری ساده در روزی آفتابی نیز میتواند بدل به بیانی از اسطورههایی شود که آب و نور عناصر اصلی آنها هستند از یاد میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 24 تاريخ : دوشنبه 14 اسفند 1402 ساعت: 19:15

فردریک جیمسون در"ناخودآگاه سیاسی"اش بار دیگر بر جدایی ادبیات از سیاست خط بطلان می‌کشد و پیوندهای آفرینش ادبی را با بستر سیاسی اش از نو به نحوی بدیع برقرار می‌کند. جیمسون در این کتاب بر اولویت تفسیر سیاسی متن‌های ادبی پای می‌فشارد. به عقیده ی او، تفسیر سیاسی در حکم تکمله یا ابزاری کمکی برای روش‌های مرسوم تفسیر نیست، بلکه در کانون درک ما از متن ادبی جای دارد. مفهوم "ناخودآگاه سیاسی" چهارچوبی برای همین درک از آفرینش ادبی و تفسیر آن فراهم می‌کند، مفهومی که ریشه‌هایش را در برداشت فروید از تحقق آرزو به عنوان عملی جبرانی و کارکرد روایت در تحلیل لویی استروس در "تفکر وحشی" می‌توان یافت. جیمسون به کمک منابع خود می‌کوشد این فرضیه را بپرورد که آثار ادبی را می‌توان راه حل‌های نمادین برای بن‌بست‌ها و معضلات اجتماعی واقعی دانست که تنها به نحوی ناخودآگاه احساس می‌شوند. در این میان وظیفه ی منتقد این است که اسباب بازسازی آن مسائل و تناقض‌های واقعی را فراهم کند که متن در مقام کلی پرتنش آنها را به درون بافت خود می کشد و آن چه صرفاً حس می‌شد به رویت در می‌آورد. جیمسون نظریه‌اش را برای تفسیر آثار کلاسیک قرن نوزدهم و بیستم، نظیر رمان های بالزاک، گیسنگ و کنراد،به کار می گیرد. ناخودآگاه سیاسی در دوره‌ای به نگارش درآمد که موج نظریه‌های فرانسوی همه جا گیر می‌شد و مطالعات فرهنگی در آن سوی اقیانوس اطلس را نیز درنوردیده بود. بخش مهمی از غنای نظری اثری جیمسون ناشی از تلاش قهرمانانه او برای سرشاخ شدن با کثیر نظرهایی است که اولویت تفسیر سیاسی یا مارکسیستی متن‌ها را به چالش می‌کشند. ماندگاری اثر جیمسون و تثبیت آن به عنوان اثری شاخص و تاثیرگذار در نقد فرهنگ و مطالعه ادبیات نشان می‌دهد که بلند پروازی نظری او خا میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 14 اسفند 1402 ساعت: 19:15

پدیدارشناسی هوسرلی تا تاملات دکارتی ،دازاین ، هستی و زمان (مارتین هایدگر)بر اساس فقه اللغه[معنا و ریشه شناسی واژگان]،پدیدارشناسی عبارت از مطالعه یا شناخت پدیدار است؛ چون هر چیزی که ظاهر می‌شود، پدیدار است. قلمرو پدیدارشناسی در عمل نامحدود است و نمی‌توان آن را در محدوده علم خاصی قرار داد، بنابراین نمی‌توان مانع کسی شد که ادعای پدیدارشناسی دارد، به شرط آنکه نگرش وی به گونه‌ای با ریشه کلمه پدیدارشناسی ربطی داشته باشد: اگر تنها به ریشه کلمه اکتفا کنیم، در واقع هر کسی به نحوی به مطالعه ظهور و نمود چیزی می‌پردازد و در نتیجه، هر کسی که ظواهر یا نمودهای چیزی را توصیف کند، پدیدارشناسی انجام داده است. در این صورت، اگر ما به این معنی بسیار وسیع اکتفا کنیم، نخواهیم توانست فهرست اسامی پدیدارشناسان را به طور عمیق بررسی کنیم. این مسئله از ویلیام وهول که می‌خواست جغرافیایی پدیدار شناختی را دایر کند( ۱۸۴۷) یا ارنست ماخ که یک پدیدارشناسی فیزیک عمومی را در نظر داشت (۱۸۹۴) تا تیارد شاردن که "فیزیک افراطی" او می‌خواست فقط پدیدار را کشف کند، صادق است، همچنین هر پدیداری می‌تواند تحت عنوان پدیدارشناسی قرار گیرد. تاریخ اصطلاح پدیدارشناسی از صرف فقه اللغه آن روشنگرتر است، به شرط آنکه دست کم بپذیریم که پدیدارشناسی لحظه‌ای را در تاریخ فلسفه نشان می‌دهد که نمی‌توان از آن چشم پوشید. اولین متنی که اصطلاح پدیدارشناسی در آن به چشم می‌خورد، ارغنون جدید (۱۷۶۴) اثر "ژان هنری لامبر" شاگرد آزاد" کریستین ولف"است که مرادش از واژه پدیدارشناسی، نظریه وم و پندار با صور مختلف آن بوده است. شاید هم تحت تاثیر لامبر باشد که کانت به نوبه ی خود همین اصطلاح را به کار می‌برد. او در سال ۱۷۷۰ در نامه‌ای خطاب به لامبر از کلمه مزب میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 23 تاريخ : دوشنبه 14 اسفند 1402 ساعت: 19:15

امروز ۲۰ بهمن ۱۴۰۲ کتاب حرکت اسب (دانشنامه ی فرم) پس از شروع از سال ۱۳۹۸ در همین ساعت به پایان رسید! اگرچه به صورت جمع و جور تر دفاع ارشد من درسال ۱۳۹۶ بود،ولی آنرا در تمامی دانش ها که تعریفی از فرم و فرمالیسم دارند گسترش دادم!فرسودگی و خستگی خودم هیچ ! از تمامی داش آموزان و دانشجویان و شاعران و منتقدینی که در این مهم مرا راهنما بودند و حتا در نوشتار و ادیت ،سهم داشتند بی اندازه سپاسگزارم!از آقایان : شمس لنگرودی- علی باباچاهی- یار اسدپور- هوشنگ چالنگی- صابر محمدی- دکتر فرهاد طهماسبی- دکتر عبدالحسین فرزاد - دکتر ماه نظری- دکتر دری- دکتر الهام روحی- دکتر ساره زیرک- دکتر اسماعیل آذر- دکتر کورش صفوی عزیزم ... و از همه مهم تر نوشتار و ادیت های بانو رواندرمانگر : خانم دکتر ساروخیل ،بی اندازه سپاسگزارم! در اصل من کاتب این سطور بودم و اگر تصحیح و هشدارهای این عزیزان نبود این چند سال به بار نمی نشست!حالا می توان پس از چند سال، اندکی با آرامش بخوابم!از این ساعت!اگرچه خواب من کابوس بیداری ست ولی به این جمع دست مریزاد می گویم و برای سه روز استراحتی می کنم و سه روز دیگر مشغول کتاب دیگری می شوم در سکوت و تنهایی! میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 42 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1402 ساعت: 13:03

تحلیل شعر شناسی شناختی: جورج هربرتدر اینجا شعری دیده می‌شود که زنجیره‌های کنش آن در الگو بندی شعری، به پیش زمینه تبدیل شده‌اند.نخستین نکته ی قابل توجه درباره ی شعر، چیدمان تصویر نگارانه ی آن است که به صورت بسیار مستقیم، موضوع عنوان شعر را مشخص می‌کند. همچنین در خواندن شعر متوجه خواهید شد که کوتاهی و بلندی سطرها طبق قواعد تقطیع شعری تنظیم نشده‌اند، اما از لحاظ چیدمان دستوری بسیار دقیق هستند. هر بیت شامل الگوی زنجیره ی کنش مشاهده‌ای است که بافت آن به وضوح در شعر نامگذاری می‌شود:بیت اول آفرینش تباه برخاستن آواز خواندن و سطر آخربیت دوم آغاز نحیف یکی شدن حس کردن و دو سطر آخرگرچه جنبه‌های دیگر بسیاری در شعر وجود دارند، تمرکز بررسی ما بر نقش‌ها و الگوهای مشارکان در زنجیره ی کنش است. درون مایه ی بیت‌ها را خارج کردیم تا تقارن دو بیت با یکدیگر مشخص شود. نخستین زنجیره ی کنش، یک گزاره ی پویا درباره ی فرایند آغاز را بازنمایی می‌کند:"خدا، آنکه انسان را آفرید" و روزهای نازک ...آغاز شد". تعجب آور نیست که خدا در اینجا یک کنشگر فعال است که شعر را با" انسان" آغاز می‌کند. انسانی که کنش پذیر و دریافت کننده ی کنش آفرینش است.در بیت پاره ی،" روزهای نازک اندوه من" نیز یک کنش پذیر است که در جایگاه فاعل ظاهر می‌شود. در واقع این نقش به صورت فرایندی مستقل ظاهر شده و "روزهای نازک اندوه" من صرفان نقش مبتدا را ایفا می‌کند. جلوتر این فرد به دلیل بازنمایی دستوری با عبارت ملکی(شمول دریافت کننده)جایگزین می‌شود "و روزهای نازک من"به صورتی مبهم به زندگی شخصی و گذران عمومی عمر دلالت می‌کند. کنش پذیری که "تباه می‌شود" در پاره ی اول به صورت سوم شخص"او"و "انسان" دیده می‌شود و به نوع بشر اشاره دارد.کنش پذیری که در پاره میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 52 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1402 ساعت: 13:03

"طبیعت جان"اینکه در این خشکسالیهلوی شبستر را به من تعارف می‌کنی ومن به سکسکه می‌افتمهیچ جای تعجبی ندارد ؟تو تابلوی جان منی!که "سزان" و " ون گوک" از رشکیکی خودش را به ندیدن می‌زند وآن دیگری برای مرموز ساختن فضاگوشش را معما می کند؟!اصلاً مونالیزا کیلویی چند؟!وقتی که اوراد لب های تومرا به تشنگی کارون وتمام اقیانوس‌ها و پلیکان‌ها پر می‌کشاند؟!(سنتی و اکسپرسیون به هم در به است؟!)لطفاً یکی "فرانسیسکو گُیا" ر ااز خواب مطولش بیدار سازد و بگویددر شب اعدام نقاشی اتمن از برابرجوخه فرار کردهبه ساعتی که رفته بودمتا برهنه جانم را تماشا کنمزیر شَمَدهایی که آسمان با هارمونی دستانشخوشه ی پروین رابه گردنش آویخته بود!(پشت بام دنیا یعنی همین !یعنی مرگ هم که بوزدباز خنکای زندگیتورا با خود می رباید!)و تلویحن کنتراست شب و روزبماند برای ما بعدی هاما سونات مهتاب رادر رقص باله ی تمامی صورهای فلکیشنیده ایم!و این یعنی پایان قرون وسطا وعجالتن آغاز جنگ های مجازیکه ارواح ماهمچون جنین های شهیدیدر شط های بی زمانیشناور خواهند ماند!خواهش می‌کنمیکی نزد "اَجل خانوم" ریش گرو بگذاردتا برای لحظه‌ای هم که شدهبروم بام دنیا وجان برهنه‌ام را بپوشانمقول می دهم:باز گردم به انتزاع بافت ها!۲۵دی ماه ۱۴۰۲۳:۱۶ ساعت میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 37 تاريخ : چهارشنبه 27 دی 1402 ساعت: 13:59

نکات ،شعر "تاک نشان"، عبدالرحمن جامیاعیان ثابته: ابن عربی گوید، علم و معلوم'>علومات پروردگار ازلی است به معلومات ازلی پروردگار اعیان ثابت می‌گویند.نقشبندیه: طریقتی است منسوب به خواجه بهاءالدین محمد نقشبند بخارایی (۷۹۱–۷۱۸ هـ. ق)، شاخه‌ای منشعب از سلسله خواجگان که اصل آن به عارف ایرانی خواجه یوسف همدانی بازمی‌گردد. طریقت نقشبندیه یکی ازطریقت‌های تصوف و عرفان می‌باشد.بعدها این سلسله در هند هم نفوذ یافت و به خصوص در دوره اقتدار مغولان در هند، تأثیر و نفوذ مشایخ آن‌ها قابل ملاحظه بود و سلاطین آن سرزمین غالباً به این طریقه منسوب بودند؛ چنان‌که گویند امیر تیمور گورکانی به شاه نقشبند ارادت داشت و طریقت نقشبندی از طریق مولانا خالد نقشبندی کردی به کردستان رسید که ایشان به نزد غلام علی دهلوی رفتند و بعد از کسب اجازه ارشاد به کردستان برگشتند و بعد به سوریه رفتند و در آنجا به ارشاد پرداختند.خط موروثی رهبری بر اساس نسب خونى مؤسس طریقت بهاءالدین نقشبند و دخترش زهرا از طریق حضرت ايشان است. عبدالرحمن جامی در نفحات الانس نوشته‌است:«طریقت ایشان، اعتقاد اهل سنّت و جماعت است و اطاعت احکام شریعت و اتباع سنن سیّدالمرسلین (ص) و دوام عبودیت که عبارت است از دوام آگاهی به حق سبحانه، بی‌مزاحمت شعور به وجود غیری.»عبدالخالق غجدوانی گفته‌است که «در خلوت را دربند و در خدمت را بگشای.»و از بهاءالدین نقشبند پرسیدند: «در طریقت شما ذکر جهر و خلوت و سماع می‌باشد؟ فرمودند که نمی‌باشد. پس گفتند که: بنای طریقت شما بر چیست؟ فرمودند: خلوت در انجمن: به ظاهر با خلق هستند و به باطن با حق و نیز همو گفته‌است که: «طریقت ما صحبت است و خلوت آفت شهرت است. خیریت در جمعیت است و جمعیت در صحبت به شرط نفی بودن در یکدیگر.»این طریقت، در ت میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 29 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1402 ساعت: 21:41

شعر میتراییک ایران با تعادل ورزی خاتمه‌ای است بر جدال هنر برای هنر یا هنر برای مردم؛ خواننده اشعار میتراییک پس از خوانش به این درک و دریا خواهد رسید که شاعر میترائیکی تلاش نموده است تا شعر را هم به لحاظ هنری و هم به لحاظ اجتماعی به صورت متعادل پیش برد. پرداختن به فرم ،که یکی از مؤلفه‌های مهم شعر است ،و نیز ساختارمندی قوی همراه با محتوای اجتماعی،این سبک را در سال های اخیر بارورتر کرده است .شاعر امروز نمی تواند به سادگی از مولفه ها و مانیفست شعر میتراییک بگذرد،میتراییک سرچشمه ای ست نوین از شعر مدرن و مدنی این روزهای ایران و جهان؛ تصحیحی ست بر شعر این چند دهه : موج نو هوشنگ ایرانی- شعر دیگر- شعر حجم- شعر موج ناب، چرا که با تمام برخوردهای تصنعی و تظاهر به عرفان و تصوف و دین ورزی که شاعر شعر دیگر تا شعرحجم در مولفه ها از آن اعلام بی طرف می کنند؛اما درسرودن ها تردامن ترین شاعران یا متشاعرانند! شعر میتراییک این اشتباهات تعمدی و زیرکانه را اصلاح نموده است.حرکت اسب کتابی ست که میان هنر برای هنر و هنر برای مردم ،سربرآورد تا بگوید شعر میتراییک ،شعر متظاهر و تصنعی ی این چند دهه را که بحث راجع به شعریت و فرم و محتوا دارد را تصحیح نموده و درست در زمانی که شعر دانسته و سفارشی یا نادانسته با گرایشات ساده نویسی و دِلایه نویسی ها راه بی راه و اضمحلال را میان سوشیال مدیا های قوی می پیمود،شعر میتراییک به کمک همین سوشیال مدیا ها و با بهره گیری از امکانات گسترده ی آنان ،شعر معاصر ایران را وجاهتی شاعرانه و شعورمندانه ساخته است.ما را در پلتفرم های مختلف پیگیری کنید تا این مدعا،اثبات گردد. رفع ابهامات گنگ موج نویی که توهین به مخاطب بود تا ابهامات غیر علمی شعر حجم ،در میتراییک مطابق با برشمردن انواع ا میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 27 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1402 ساعت: 21:41

لوحه ی رنگی،۲۳۹،کنت نواند".صدایی گرم بر زمینه ای خاکستری"،۱۹۶۱،رنگ و روغن، روی بوم،۲۰۷×۲۰۳ سانتی متر،مجموعه خصوصی،نیو یورک(فرامرزی،۱۳۸۸،۶۳۹).مانیفست شعر میتراییک بر آن است تا به شکلی هویدا ،تلاش نماید با حضور اَبر سوشیال مدیا هایی که تمامی جنبه ها و زیبایی شناختی هنر و زندگی انسان معاصر را تحت تاثیر قرار داده ،و تا حدودی با برجسته نمودن برخی از شاخه های هنری،و با منزوی نمودن شعر معاصر (سوق دادن شاعران دهه های پیشین به ساده نویسی برخلاف مولفه های هنر مدرن و پست مدرن ،که این شاعران مدعی آنند، و یا نادانسته و بی مطالعه و شتابزده ،شعری را هر از چندگاهی در فضای مجازی نشر می دهند که طراوت و تازگی ندآرد و دیگر پلتفرم ها ،سکوی پرتابی شده اند تا هنرمندان سایر رشته ها ارز اندام[عرض اندام]نمایند و جز چند مدعی شعر، این کاروان عظیم را با خستگی و فرسودگی ، پیش رانند‌. شعر میتراییک ایران با آموزه هایی جدید و پویا در عرصه های جدید هنری ،برآن است تا با ارائه مانیفست شعر و مرام نامه اش،که مروری است از نیما و تصحیح اشعار موج نو(هوشنگ ⁹ایرانی) تا شعر دیگر و شعر حجم و شعر شعر ناب و جدال شعر برای شعر و هنر برای مردم و جامعه خاتمه داده و با فرم و ساختاری توامان محتوای نوی را برای خوانندگان شعر مدرن ارایه دهد.مانیفست شعر میتراییک ایران(جمهوری جهانی شعر و هنر) ۱. تصویر و تخیل های مدرن:۲. همراهی فرم و ساختار و ارایه ی محتوایی خواننده پسند،رفورماسیون های شعری:۳.ابهام یا ابهاماتی علمی که ایجاد ابعاد و گستره های معنایی می نماید:۴. به چالش کشاندن اَبر روایت هایی چون: کانتی، هگلی، مارکسیسم و کاپیتالیسم و نویدهای شان... :۵. عرفانی کاملن لائیک نه در گفتار بلکه در نوشتار.۶. توسع زبان شناسی و زبانورزی و نیز با میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 29 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1402 ساعت: 21:41

●ابوالفضل بیهقی(۱۹۱)• انوشیروان و بزرگمهرچنان خواندم که چون بوذرجمهر: در متن‌ها و کتاب‌ها خوانده‌ام که بزرگمهر دانشمند، از دین پیشینیان خود(گبرکان) دست کشید... و دین عیسی را پذیرفت و مسیحی شد. به برادران و دوستان خود وصیت کرد که:" در کتاب‌ها خوانده‌ام که در آخر زمان پیامبری می آید که نام او محمد صلی الله علیه و آله و سلم، است.اگر روزگار یابم: اگر زنده بمانم نخستین کسی هستم که به دین او گرایش پیدا می‌کنم و اگر که او را ندیدم امیدوارم که در روزگار حَشر(محشر.رستاخیز) و جهان باقی(جهان باقی) او و امتش را دیدار کنم و من نیز جز امت او گردم. شما هم فرزندان خود را این چنین سفارش کنید تا بهشتی گردند".این خبر به خسرو انوشیروان رساندند. کسرا به مامور خود نامه نوشت که "فورا(درساعت) این نامه به تو رسید و آن را خواندی بزرگمهر را با غل و زنجیر به درگاه من بفرست". مامور فرمان را انجام داد و خبر در سرتاسر پارس پراکنده شد که" بازداشت شده را فردا می خواهند ببرند". دانشمندان و دانایان دین نزد بزرگمهر رفتند و گفتند که " تو از علم خویش به ما سودها رسانده‌ای و در دانشورزی ما هیچ کوتاهی نکردید تا دانا شدیم. مانند ستاره روشن ما بودی در تاریکی‌ها تا مار راه راست را از راه غیر حقیقت پیدا کنیم. راه راست را به ما نشان دادی. و به مانند آب گوارایی بودی که ما تشنگان از تو سیراب شدیم و چون مرغزاری پر از میوه و ثمر بودی در دادن علم به ما، تا ما در هر علم چون ثمرات و میوه‌ها گوناگون شده‌ایم.(چون آب گوارایی بود ، در دادن علم و دانش به ما و ما از درخت دانایی تو میوه هایی گوناگونی یافتیم؛ منظور از دانش های مختلفی که داشتی ما را پر بار و پر ثمر نمودی از دانش های مختلف). پادشاه بر تو خشمگین شده است ماموران تو را می‌ میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 66 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1402 ساعت: 19:20

عشق ، مولانا ،ص۷۰قالب مثنوی۱. هر هر کسی جامه خودخواهی و نفسانی‌اش از شدت عشق به حضرت معشوق، چاک شود، او از هر نوع عیبی پاک خواهد شد[عشق چه مجازی چه حقیقی موجب اخلاق نیکو می گردد).قافیه ها : چاک -باکچاک شد: پاره شد.مجازی: ظاهری.۲. ای عشقی که هیجانات خوب و جذاب روحی درما ایجاد می‌کنی/ و ای طبیب همه دردها و امراض ما همواره شادمان و با نشاط باش!۳. ای عشق! تویی دوای خودبینی و خودنمایی ما!/ و ای عشق! تویی طبیب روحانی و جسمانی ما.افلاتون و جالینوس: هر دو از حکیمان و اطبای یونان باستان می باشند.افلاتون : نماد پزشک روحانی و روان ومکاشفه و رسیدن به پروردگار است.جالینوس: اینجا نماد عشق جسمانی و مجازی ست.۴. جسم خاکی ما که از خاک است بر اثر عشق به اوج افلاک و آسمان‌ها رفت/ و کوه به رقص و رفتار درآمد و از عشق به پریدن و حرکت کردن درآمد.مصراع اول می تواند اشاره ای باشد به عروج پیامبر و رفتنش در آسمان ها(افلاک)؛ جسم آدمی را طبق قصص قران از خاک سرشته اند.**۵.عاشقی پیداست: از ناله‌های دل عشق آشکار می‌شود/ هیچ بیماری ای به اندازه بیماری دل اهمیت ندارد.۶.علت عاشق: بیماری عشق از نوع بیماری‌های جسمانی نیست/ بلکه عشق مانند استرلاب اسرار شمس حقیقت را نشان می‌دهد.۷. هر چقدر عشق را شرح و بیان نمایم/ چون به ذات عشق می‌رسم شرمگین می‌شوم( مولانا عقیده دارد که عشق هیچ تعریفی ندارد و قابل شرح نیست).۸. اگرچه قلم تفسیر و روشن کننده مسائل است/ ولی عشق موضوعی نیست که به زبان درآید و کسی آن را شرح و تفسیر دهد. چرا که عشق خود را بیان می‌کند نه زبان و یا قلمی).۹. قلم در کتابت و نویسندگی همه چیز را شتابان می‌نوشت/ ولی هنگامی که به موضوع عشق رسید و خواست آن را به تحریر درآورد درمانده شد و بلافاصله از درون شکافته ش میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 37 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1402 ساعت: 19:20

جغد جنگ ،ملک الشعرا بهار ،صفحه ۱۲۵فغان ز جغد جنگ و مُرغوای او...معنی بیت ۱. اندوه و افسوس از که چون جغدی می‌نماید بر خرابه‌ها و فال بدی که در طالع ما افتاده است./ کاش تا ابد بریده شود گلوی جنگ و شومی چون جغدش.مُرغوا: فال بد بیت ۲. بریده باد نای او...معنی: امید که نای و گلوی جغد جنگ تا انتهای جهان / و پر و بال و پای او همواره شکسته و از هم بریده گردد(نفرین شاعر بر جنگ).بیت ۳. ز من بریده یار آشنای من...معنی۳. جنگ سبب شد تا آشنایان و خانواده‌ام را از دست بدهم و دوست صمیمی‌ام را از دست بدهم/ پروردگارا! خانواده و یار صمیمی جنگ را از آن بگیر و نابود کن تا معنای دوری را بفهمد!بیت ۴. چه باشد از بلای جنگ صعب‌تر...معنی۴. چه چیزی می‌تواند از رنج و سختی جنگ دشوارتر باشد/ زیرا که هیچکس امن و امنیت نمی‌یابد از این درد و رنج جنگ.صعب تر: دشوار تر.بیت۵. شراب او ز خون مرد رنجبر...معنی ۵. شراب جنگ از خون مردان زحمتکش است/ و غذای جنگ از استخوان کارگران پرتلاش تهیه می‌گردد.(در جنگ مردم زحمتکش آسیب می بینند!).بیت ۶. هم می‌زند صلای مرگ و نیست کس...معنی۶. مرگ همواره فریاد می زند تا میهمانان را برای تباهی و نیستی جمع کند(مرگ آواز می دهد تامیهمان های نیستی و تباهی،جمع شوند)./که جان برد(چه کسی می تواند از جنگ جان سالم بدر برد؟) چه کسی می‌تواند جان سالم به در ببرد از آسیب‌هایی که مرگ با آواز نیستی میهمانان را به نابودی فرا می‌خواند. بیت ۷. همی دهد ندای خوف و می‌رسد...معنی۷.همیشه فریاد و صدای ترسناک سر می دهد و این صدا می رسد/ این صدای ترسناک و مهیب هر دلی را می‌لرزاند.بیت۸. همی تنت شدی پای در جهان...دیوپای : عنکبوت.کارتونک.معنی۸. مانند عنکبوت در جهان خانه‌اش را می‌سازد(در اصل انسان ها را در دام خانه میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 138 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1402 ساعت: 19:20

انواع نثر و مختصات آن• ۱.نثر مرسل: به معنی رها شده و آزاد شده. یعنی نثری بی تکلف و غیر مقید به صنایع ادبی و فنون تزیینی کلام. در نثر مرسل سخن مستقیم و سرراست است در حقیقت نثر مرسل صورت مکتوب زبان گفتاری است بدون عنایت به هنرورزی‌های ادبی که بعدها مرسوم شد.بی تکلف و غیر مقید است. نویسنده به سادگی وبی هیچ سجع و موسیقی ای مطالب خود را می نویسد!•برخی آثار که به نثر مرسل نگاشته شده‌اند: مقدمه شاهنامه ابومنصوری، ترجمه تاریخ طبری، ترجمه تفسیر طبری، حدود العالم من المشرق الی المغرب، الابنیه عن حقایق الادویه...•مختصات سبکی نثر مرسل:مهمترین مختصات زبانی سبك نثر مرسل را می ‌توان در خالی بودن از لغات عربی، عدم وجود صنایع لفظی و معنوی، استفاده‌ اندك از اشعار و امثال زبان های دری و عربی، كوتاهی جملات، تكرار افعال و الفاظ در جملات، ایجاز، وضع و استعمال اصطلاحات علمی در مقابل عربی، استفاده از برخی ساخت ‌های نحوی و صرفی در نثر این دوره كه آن را از دوره‌های قبل متمایز می ‌سازد، خلاصه كرد.• ۲ .نثر بینابین:یکی از تغییرات، ورود سلجوقیان به ایران و از هم پاشیدن نظام اداری و اجتماعی عهد غزنوی است که ادامه عهد سامانی بود. سلجوقیان قومی بدوی بودند که به کمک وزرا و دیوان ایرانی نظام اجتماعی و سیاسی پایداری ایجاد کردند. سلجوقیان در آغاز توجه چندانی به مسائل معنوی و فرهنگی مبذول نمی‌کردند، پادشاه بزرگی چون سنجر حتی سواد خواندن و نوشتن نداشت، از این رو سبک ادبیات چه در شعر و چه در نثر در قرن ششم تغییر کرد. باید توجه داشت که همواره بین پایان یک سبک و آغاز یک سبک دیگر، یک دوره انتقال و بینابینی است؛ لذا می‌توان گفت به مدت نیم قرن در بین هر دو سبک، یک دوره انتقال و بینابینی است.• برخی آثار نثر بینابین:تار میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 47 تاريخ : شنبه 9 دی 1402 ساعت: 12:39

میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 39 تاريخ : شنبه 9 دی 1402 ساعت: 12:39

میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 42 تاريخ : شنبه 9 دی 1402 ساعت: 12:39

(تصاویر) کشفِ مجسمه 1800 ساله الهه ایرانی میترا در آلمانعاطفه رضوان نیا۲۶ فروردین ۱۴۰۲زمان مطالعه : 2.1 دقیقهراهنماتو- در جریان اکتشافاتِ باستان‌شناسی در تِریِر در جنوب‌غرب آلمان، محققان توانستند مکانی دینی مربوط به آیین میتراییسم را کشف کنند.به گزارش راهنماتو، نخستین ‌یافته‌های اکتشافاتِ باستان‌شناسی در ماه فوریه سال جاری میلادی در مکانی در تریر پیدا شد که قرار بود تبدیل به ایستگاه مرکزی آتش‌نشانی شهر شود. دانشمندان بقایای میتراییوم ـ محرابِ مقدسِ خدای رومی میترا ـ که در قرن چهارم ویران و متروکه شده بود را پیدا کردند.تاکنون مهم‌ترین یافته محلِ حفاری یک نقش‌برجسته از جنسِ سنگ‌آهک به طول 1.2متر است که کوتس، یکی از از دو همراه میترا که مشعل حمل می‌کردند، را نشان می‌دهد. کوتش و کوتاپِس نمادی از طلوع و غروب، تابستان و زمستان، زندگی و مرگ بودند. این دو از نظرِ ظاهری با هم فرقی ندارند اما یکی مشعل را روشن و بالا و دیگری مشعل را خاموش و پایین نگه می‌دارد.میترا ایزدی با منشأ هندو-ایرانی بود، ایزدِ دوستی، هماهنگی، توافق و نور خورشید. در کنفرانسِ خبری‌ای که روز 11آوریل در تریر برگزار شد، تأکید شد که میتراییسم در قرن‌های دوم و سومِ در سراسر امپراتوریِ روم، به‌خصوص در میانِ لژیونرهایی که باور داشتند میترا برای‌شان پیروزی می‌آورد، گسترش پیدا کرده بود.تریر، که توسطِ رومی‌ها در قرن 17میلادی بنا شد، قدیمی‌ترین شهر آلمان و یکی از بزرگ‌ترین سکونت‌گاه‌های رومی در شمال کوهستان آلپ است.این دومین مدرک از وجود چنین عبادت‌گاهی در تریر است. عبادت‌گا‌های متیرا ـ با نامِ میتراییوم ـ معمولاً در اتاق‌های زیرزمینی و غارها بنا می‌شدند. پیروانِ آیینِ میترا موظف بودند که رازداریِ کامل را در مورد آداب و مقدس میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 85 تاريخ : چهارشنبه 30 فروردين 1402 ساعت: 15:15

بار در فولی برژر،ادوارد مانه،۱۸۸۱تا۱۸۸۲ترک زیباییراجر فرای در دانشگاه کمبریج ، رشته ی علوم طبیعی خواند؛ اما هنگام تحصیل به طور روز افزونی، به هنر علاقه مند شد. سیدنی کالوین، استاد [مدرسه ی هنرهای زیبا] اسلید و بنیانگذار جامعه ی هنرهای زیبا در کمبریج، هنگام ورود فرای، پست خود را ترک کرد و [به عنوان متصدی آثار چاپی و طراحی]به موزه ی بریتانیارفت؛ اما ممکن است فرمالیسم اولیه ی او بر مطالعه ی هنر در دانشگاه کمبریج و همچنین فرای، تاثیراتی داشته باشد.فرای پس از دریافت،حرفه ی علمی امید بخش خود را به سبب نقاش شدن، رها کرد. وی در طی یک دوره، یکی از هنرجویان آگاه و بی نظیر در هنر گذشته و معاصر و نیز خبره و منتقد و سخنوری برجسته شد. تبدیل شدن فرای به نظریه پرداز زیبایی شناسی، تنها بر اثر پیامد های این گونه فعالیت های دیگر بود. او می گوید: زیبایی شناسی من، زیبایی شناسی به کلی کاربردی، مصلحتی موقت و نیز تلاشی تنزل یافته بوده است تا بدان حد که برداشت های زیبایی شناختی من را به روز کند. او هرگز در زمینه زیبایی شناسی فلسفی به آموختن نپرداخت و بی علاقگی درونی وی به تمام موضوعات آلمانی که در سال‌های منتهی به جنگ جهانی اول در انگلستان بسیار رایج بود، شاید از مطالعه جدی او در باب سنت زیبایی شناسی آلمانی مانع شد، از این رو،نوشته های نظری فرای، در صورتی که در آن ها، به دنبال انسجام منطقی باشیم، ناامید کننده به نظر خواهند رسید؛ اما از وجهی دیگر می‌توانند جالب تر به نظر بیایند؛ به گونه ای که آنها را اقداماتی در نظر بگیریم برای درگیر شدن با مسائل ایجاد شده بر اثر تفکر درباره موضوعاتی که نسل های پیشین، زیبان نمی نامیدند، یعنی نه تنها هنر مدرن فرانسه، بلکه نمونه هایی مانند پیکرتراشی آفریقایی و [هنر باست میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 81 تاريخ : چهارشنبه 30 فروردين 1402 ساعت: 15:15